یادداشت هایی از قسمت تاریک من

ساخت وبلاگ
پست نود و یکم حوادث یهویی امکان پذیر فرض: اگر یک شهاب سنگ بزرگ به سمت خانه شما بیاید ، چه وسایلی را بر می دارید و فرار می کنید؟ . . . خب واسه اولین پست توی این دسته موضوع ، باید یه سوالی مطرح میکردم و خب شاید از این مضخرف تر نمیشد فرض بر این که شهابسنگ اومد و خواست خونه ی ما رو نابود کنه و شاید من 2 دقیقه فرصت داشته باشم که وسایلمو جمع و جور کنم اول از همه گوشیمو میذارم داخل جیب م چنتا از کتابای م یادداشت هایی از قسمت تاریک من...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت هایی از قسمت تاریک من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : f1november1 بازدید : 32 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 15:18

پست نود و هفتم آدم از یک جایی به بعد، دیگر خودش را به در و دیوار نمی کوبد،از هر چه هست و نیست شاکی نمیشود، از آدم ها فاصله نمی گیرد، از هیچ کس، دیگر متنفر نمیشود.دیگر گریه نمیکند، غصه نمی خورد، از حرف کسی نمی رنجد.دیگر شعر نمیخواند، موسیقی گوش نمیدهد، به کسی زنگ نمی زند، کسی هم به او زنگ نمی زند.دیگر صدایی، اتفاقی، بوی عطری، اسمی، زنگ تلفنی، نامه ای، خاطره ای، حرفی، رنگ پیراهنی، حواسش را پرت نمی کند.آدم از یک جایی به بعد، دیگر منتظر نمی ماند، دیگر عجله نمی کند، دیگر حوصله اش سر نمی رود، دیگر بی قرار نمی شود.می دانی؟آدم از یک جایی به بعدفقط تماشا می کند … . .       بابک زمانی             + نو یادداشت هایی از قسمت تاریک من...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت هایی از قسمت تاریک من دنبال می کنید

برچسب : آدم,جایی, نویسنده : f1november1 بازدید : 32 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:41

پست نود و هشتم احتمالا واسه همه پیش اومده ،بعضی وسیله ها وقتی خراب میشن ، اگه بخوای درستش کنی خرابتر میشه ! اگه واست مهم باشه باید بذاری اش یه گوشه یادگاری اگه هم نباشه باید بندازیش دور... بعضی دوستی ها و رابطه ها هم اینجوریه خراب که شد دیگه درست نمیشه ! بخوای هم درستش کنی خرابترش می کنی ، اگه خیلی واست مهمه خاطراتش رو نگه دار اگه نه بنداز دور... + نوشته شده در  دوشنبه یکم آذر ۱۳۹۵ساعت 0:48  توسط   |  یادداشت هایی از قسمت تاریک من...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت هایی از قسمت تاریک من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : f1november1 بازدید : 15 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:41

پست نود و نهم دختر: ﺑﺒﯿﻦ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻡ ﺑﻪ ﺍﺳﻢﺭﺍﻫﭙﯿﻤﺎﯾﯽﻫﺎﯼ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻣﺪﺕ، ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦﺟﻮﺭﯼ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﮐﻨﻢﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻡ، ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻡ، ﺍﺻﻼ ﺣﺮﮐﺘﻢ ﺭﻭ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ، ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﺑﻮﻕ ﻣﯽﺯﻧﻦ، ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻬﻢ ﻣﺘﻠﮏ ﻣﯽﮔﻦ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﯿﺎﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﻡ ﺭﺩﻣﯽﺷﻪ، ﺑﺮﻑ ﻣﯿﺎﺩ، ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻣﯿﺎﺩ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽﺩﻡ. ﺍﻻﻧﻢ ﺍﮔﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﺲ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ،ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﻢ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽﺷﻨﻮﻡ ﺑﺮﺍﯼﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﻣﻮﺳﯿﻘﯿﻪ. ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺕ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﮔﻮﺵ ﻣﯽﺩﻡ. ﺗﻮ ﭼﯽ؟ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﮔﻮﺵﻣﯽﺩﯼ؟ ﺍﻭﻥﻭﻗﺖ ﭼﯽ ﮔﻮﺵ ﻣﯽﺩﯼ ﺍﮔﻪ ﮔﻮﺵ ﺑﺪﯼ؟ ﭼﻮﻥﻣﯽﺩﻭﻧﯽ، ﻣﻦ ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻣﻮﺯﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﯽﺩﻥ ﻃﺒﻘﻪﺑﻨﺪﯼﻣﯽﮐﻨﻢ. ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ یادداشت هایی از قسمت تاریک من...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت هایی از قسمت تاریک من دنبال می کنید

برچسب : نفس,عمیق, نویسنده : f1november1 بازدید : 21 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:41

پست نود و چهارم   یکی از چیزایی که توی زندگی خیلی آزارم میده اینه که همیشه فک میکنم اگه مرتکب یک اشتباه شدم یا خطا کردم حتما بجاش اتفاق بدی سراغم میاد که بی حساب شه زندگی که تلافی گناه منو در بیاره اگه هم همون روز تلافی در نیاره فقط آرامش قبل طوفان ه فردا و روز های آینده هم هست و من همیشه در عذابم و تشویش یادداشت هایی از قسمت تاریک من...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت هایی از قسمت تاریک من دنبال می کنید

برچسب : تشویش,تشویش اذهان عمومی,تشویش چیست,تشویش سامان جلیلی,تشویش اذهان عمومی به انگلیسی,تشویش اذهان عمومی چیست,تشویش مکن,تشویش هزار آیا,تشویش, آخر شد,تشویش اذهان, نویسنده : f1november1 بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 16:50

پست نود و پنجم   دیشب خواب عقرب دیدم دوتا عقرب یکی بزرگ و یکی کوچیک سعی کردم بکشم شون ولی نمی مردند بنظرم خواب عجیبی بود ولی دلم نمیخواد تعبیرشو پیدا کنم   یادداشت هایی از قسمت تاریک من...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت هایی از قسمت تاریک من دنبال می کنید

برچسب : خواب عقرب,خواب عقرب زرد,خواب عقرب ديدن,خواب عقرب قرمز,خواب عقرب چیست,خواب عقرب سبز,خواب عقرب سیاه دیدن,خواب عقرب کشتن,خواب عقرب زرد دیدن,خواب عقرب و مار, نویسنده : f1november1 بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 16:50

پست هفتاد و دو کنتس الیزابت باتوری (به مجاری: Báthory Erzsébet) (زادهٔ ۷ اوت ۱۵۶۰، درگذشتهٔ ۲۱ اوت ۱۶۱۴) کنتسی مجاری از خانوادهٔ اشرافی باتوری در پادشاهی مجارستان بود که به عنوان قاتل زنجیره ای شناخته شده است.او در کتاب رکورد های گینس لقب نیرومندترین قاتل زن را گرفته است اگرچه تعداد دقیق قربانیان او هنوز مورد بحث است.باتوری و چهار هم دست او در سالهای 1585 تا 1610 به جرم شکنجه و قتل صدها زن جوان متهم شده بودند.بالا ترین تعداد قربانیان باتوری در حین محاکمه ی او 650 مورد ذکر شده است.اگرچه این تعداد به ادعای زنی به نام سوزانا است ، جیکوب سیلواسی عالی رتبه دادگاه کنتس ب یادداشت هایی از قسمت تاریک من...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت هایی از قسمت تاریک من دنبال می کنید

برچسب : کنتس الیزابت باتوری, نویسنده : f1november1 بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 9:55

پست هفتاد و سه میخوام اگه بشه دوباره ترجمه رو شروع کنم البته فقط میخوام برای وبلاگ ، ترجمه بذارم خیلی دست و پا شکسته شروع به این کار کردم و هنوزم ماهر نیستم و این کار دنیایی ه واسه خودش و نیازه که آدم خیلی وقت بذاره که من خیلی پاش وقت نگذاشتم یه مدت هم توی یه سایت خبری موسیقی کار میکردم و خبر ترجمه میکردم در هر حال اگه فرصت بشه کار خوبیه چون خیلی از موضوعات در منابع فارسی وجود ندارن و ترجمه ای برایشون انجام نشده     یادداشت هایی از قسمت تاریک من...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت هایی از قسمت تاریک من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : f1november1 بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 9:55

پست هفتاد و چهارم حالا که اینجا نیستی در کنارم خواستم بگویم من دارم می روم به سفری از جنس بی نهایت به ساحل شنی دریای شمال همان جایی که عاشقش هستم تا در آن تا لبه ی اندوه شنا کنم من دارم می روم به سفری از جنس آتش به صحرای داغ و سوزان حسرت جایی که سراب تو را می بینم و تا به تو می رسم محو می شوی من دارم می روم به سفری از جنس صخره های نوک تیز با پای برهنه به کوه های سکوت و روی قله می ایستم تا شب زمانی که ماه آمد دیوانه شوم تبدیل شوم به عاشقی که هیچ وقت به تو نمی رسد ای رویای روی آب ای دنیای بر باد رفته ی من ای سرآب موقتی ای فراموش نشدنی . . . در یاد تو   یادداشت هایی از قسمت تاریک من...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت هایی از قسمت تاریک من دنبال می کنید

برچسب : در یاد تو,در یاد دارم تو را, نویسنده : f1november1 بازدید : 16 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 9:55

پست هفتاد و ششم   من تو پاییز بدنیا اومدم روی برگ های خشکیده ی زرد و نارنجیش قدم زدم زیر  بارون هاش خیس شدم میگن پاییز حس سقوط میده به آدم میگن همه تو پاییز گذاشتند و رفتند همه تنهایی ها توی پاییز بوده یخرده بیشتر طول میکشه این حس غم شو درک نمیکنم کاش پاییز امسال سرخ باشه یادداشت هایی از قسمت تاریک من...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشت هایی از قسمت تاریک من دنبال می کنید

برچسب : پاییز,پاییز طلایی,پاییز تنهایی,پاییز شعر,پاییز صحرا,پاییزان,پاییز آمد,پاییز پدر سالار,پاییز آمد در میان درختان, نویسنده : f1november1 بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 9:55